رایین قشنگ منرایین قشنگ من، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره

فرشته کوچک خوشبختی

اولین کلمات

سلام عسل مامانننننننننن دیروز که از سر کار رسیدم خونه تا منو دیدی تند و تند شروع کردی به گفتن بابا و مامان پشت سر هم باباماما بابا ماما.......... من هم متعجب شده بودم و هم کلی قند توی دلم آب شد و خوشحال شدم یکی از بهترین لحظات بود برام. خیلی حس خوبی داشتم از بیان این کلمه از زبون عشق کوچولوم. یه چند روز بود وقتی که گریه می کردی کلمه ما رو منفصل می گفتی ولی  دیروز قشنگ بابا ماما می گفتی . منم کلی بوست کردم و چلوندمت و قربون صدقت رفتم تو هم هی تکرار می کردی و منو و مامانی رو نگاه می کردی تا قربون صدقت بریم بعدش ذوق می کردی. البته از زحمات زیاد مامان جون بود چند روزی بود که باهات کار می کرد دقیقاً هم مدلی که مامان جون باهات کا...
31 تير 1393

شیرین کاریها

سلام شیطونک مامان این روزا خیلی داری شیطون می شی و شیطونی می کنی . عسل مامان عاشق هر چیزی که مربوط به بزرگتراست هستی. عاشق کنترل، موبایل، تلفن بی سیم، لب تاب ، سشوار ، جاروبرقی و .... ولی اسباب بازیهات خیلی زود حوصلتو سر می برن . جمعه برای اینکه آروم باشی و من بتونم برای بابایی افطاری آماده کنم مجبور شدم سشوارو بهت بدم کلی هم بهت تذکر دادم که توی دهنت نکنی. پسر خوب و حرف گوش کنی هستی هرچیزی رو که می گم جیزه اگر کنجکاویت اجازه بده دست نمی زنی ولی اگر باز بری ستمش منو نگاه می کنی که عکس العملم رو ببینی چند دفعه می ری سمتشو منو نگاه می کنی ولی آخر سر دست نمی زنی. راستی عاشق دمپایی هم هستی تا من یا مامان جون و خاله دمپاییهامونو در می یاریم می...
29 تير 1393

شیرینی

سلام عسلکم پسر قشنگم رایین شیرینم .شیرینی شیرین تر از هر عسل و شیرینی اینو نه فقط من که مادرتم بلکه همه می گن امیدوارم خدا حفظت کنه و از چشم بد به دور باشی عزیزدلم . روز سه شنبه هفته گذشته دیدم که دومین دندونت هم به سلامتی در اومده و یک نیش کوچولو هم دندون بالاییت زده می دونم گل مامان که خیلی اذیت می شی امیدوارم زودتر دندونات در بیاد که اینقدر کلافه نباشی . پسر گلم این روزا ماه رمضانه و من به خاطر شیر دادن به شما روزه نمی گیریم بابایی هم که روزه میگیره نمی تونه زیاد باهات سر و کله بزنه و بیرون ببرتت توی عسلم هم که حسابی شیطون شدی و یکجا بند نمی شی کلی از همه انرژی می گیری. بعدازظهرهایی که خونه خودمون می ریم حتی نمی گذاری ی...
22 تير 1393

جشن دندونی

سلام عسل مامان روز پنج شنبه 29/3/93 جشن دندونیت به سلامتی برگزار شد البته با کلی بدو بدوی ما سعی کردم خوب بشه اونی که می خواستم نشد ولی بدم نشد خدا رو شکر . شب قبل یعنی چهارشنبه شب ما یک دنیا کار داشتیم که هم فسقل مامان بی خواب شده بود و بازیش گرفته بود و هم برق رفت و من و خاله و مامانی تا ساعت 3 نیمه شب کارهای تزئینات جشنت رو که خاله زحمت طراحیشو کشیده بود و پرینت گرفته بود با نور شمع می بریدیم و انجام می دادیم. روز جشنم تا قبل از اومدن مهمونا کلی بدو بدو داشتیم.کلی کادوی خوشگل گرفتی و کیکی که برات سفارش داده بودیم خیلی خوب شد و همه گفتن که خیلی هم خوشمزه بود. طبق معمول همه زحمات گردن مامانی و خاله بهناز بود و من مثل همیشه ش...
2 تير 1393
1